گزارش تصویری 1
سلام مامان ژونی خوشگلکم
دیشب شیر خوردی و خوابیدی منم گذاشتمت رو مبل رفتم آشپزخونه که شامو آماده کنم بعد 10 دقیقه اومدم سراغت که بهت سر بزنم و در کمال تعجب دیدم یه وری خوابیدی مردم از ترس ( آخه جوری خوابیده بودی که انگار خدای نکرده راهی برای نفس کشیدن نداشتی )
اینم گزارش تصویری
اینم وقتی داشتم تکونت میدادم که صاف بخوابونمت( بیدار شدی و انگار نه انگار که خواب بودی )
قربون اون نگاه متعجبت برم مامان ژونی
اینم دنی و بابا جون منصور ( دیشب رفته بودیم خونشون مهمونی ) ( بابابزرگت وقتی میبینت از خوشحالی نمیدونه چیکار کنه )
واما این عکس خیلی خوشگل مربوط به امشب خونه مامان بزرگ بابا حمیدت
تو بغل عمه الناز شیطونتی
از راه رسیدیم لباساتو در آوردن و شروع کردن شمارو چلوندن .
این مدلیت کردن منم عکس گرفتم و عمه الی میگفت ژستت و مدل نشستنت با این دستبندی که دستته و یقه بازت مثل این طلا فروشای چاقالو شده . کلی خندیدیم
و در پایاین مثل همیشه عاشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم میمیـــــــــــــــــــرم برات