ختنه
سلام پسر قشنگم عزیز تر از جونم الهی مامان برات بمیره که اینقدر برای ختنه درد کشیدی . دلم خون شد از دیدن دردو غمو اشکت . دردات به جون من گل نازم گل خوشگلم دیروز ساعت 3 بعدازظهر بردیمت مطب دکتر برای ختنه ..... منو مامان جون مسی و مریم خانم دوستمون ..... به خدا تنو بدنم میلرزید .... از فکر کردن به اینکه قراره یه قسمتی از بدن تورو ببرن حالت تهوع و حالت رعشه بهم دست میداد ولی چه کنم که منم مثل همه مادرا باید قبول میکردم ..... تا ساعت 4:30 منتظر شدیم و لحظه موعود فرا رسید وایییییییییییییییییییییییییییییی خدای من .... مامانی مسی و مریم خانم تورو بردن تو اتاق آقای دکتر .... اولش رفتم تو حیات مطب که صداتو نشنوم ولی طاقت نیاوردم و برگشتم پ...
نویسنده :
شقایق
12:57