دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات دانیال زید مرادی

کابوس ختنه

1392/3/28 17:53
نویسنده : شقایق
382 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نازم . الهی که من قربون شکل ماهت برم .

مامانی دیشب تا الان اصلا نخوابیدم از بس تو فکر ختنه کردن شما هستم بخدا دارم از استرسو دلشوره میمیرم . هزار تا فکر عجیب غریب و آزاردهنده اومده تو ذهنم . خدایا یکم آرومم کن گریه

همه آدمهای اطرافم دارن بهم فشار میارن که شمارو ببریم ختنه کنی میگن هرچی بزرگتر بشی سختره و بیشتر درد میکشی . میدونم حق با اونهاست ولی دلم رضا نمیده به این کار همش نگرانتم . آخه مگه میشه تحمل کرد که یه تیکه از جیگر گوشمو جدا کنن ؟؟  نههههههههههههه نمیشه قلبم از فکر کردن به این موضوع هم تیر میکشه . مگه نمیگن هر چی خدا داده یه حکمتی داره ؟؟؟ پس چرا تو کار خدا دخالت میکنن ؟؟ من قدرت و تحمل دردو رنجتو ندارم پسرم گریهبخدا الانم که دارم مینویسم گریه دارم

کاش بابا حمید راضی میشد از خیر ختنه بگذریم ناراحت آخه یکی دیگه از دلایل نگرانیم بخاطر اینه که شما اینقدر گریه میکنی که یهو کبود میشیو نفس نمیکشی ( وقتی این صحنرو میبینم خودمم نفسم بند میاد ) میترسم برات  و نگرانتم . دارم از دلشوره میمیرم . شنبه بابایی میخواد ببرت برای ختنه و از دست منم کاری جز دعا بر نمیاد . ناراحت شنبه 80 روزه میشی گل نازم 

از خدای بزرگم میخوام که حداقل کاری کنه که اصلا درد نداشته باشی و زود زود خوب بشی .

دوست دارم پسرم . ماچقلب نفسم به نفست بستست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

zari
2 تیر 92 19:13
سلام نی نی ت خیلی ناره