5.5 ماهگی
سلام گل نازم .
مامانی جون زیاد وقت ندارم زودی برات این پستو میزارمو میرم به کارام برسم .
92/6/16 اینقدر گریه های بدی کردی که مجبور شدم ببرمت پیش دکترت آقای امیدوار .... آخه بدنت چندتا دونه قرمز در آورده بود که دکی دید گفت دلیل گریه هات برای این کهیرهاست ... پشه های نامرد بهت حمله کرده بودن و حسابی خورده بودنت ... (آخه حق هم دارن بخورنت بسکه تو شیرینی پسر نازم ) و به دکی گفتم خیلی کم داری شیرمو میخوری ( دکی هم میگفت چشمت کردن مامی ژونم ) دستور دادن برات حریره بادمو شروع کنم به مدت 10 روز بعدش سرلاک و بعد از اون فرنی تا ماه بعد که دوباره بریم پیششون ... و گفت همه چیزت عالیه .
اینقدر بامزه حریره بادومتو میخوری که من میمیرم برات .... با تعجب اول قاشقو نگاه میکردی بعد میخوردی ....
اینم عکسش
خاله سارا نون بربری تازه گرفته بود منم دادم دستت و این عکس بامزرو ازت گرفتم
شدیدا عادت کردی این دوتا انگشتی که تو عکس معلومرو بخوری شبو نصفه شب با شیر با غذا با همه چیز تو حمام این 2 تا انگشت تو دهنته ... اصلا هم حریفت نیستیم که نخوریش
اینم پسر خوش تیپ من . بگو ماشاله
و در آخر پست مثل همیشه میمیرم برات دوردونه مامان