دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات دانیال زید مرادی

عکس دنی و بابی

اینم چند تا عکس خوشگل از 2 تا پسر جیــــــــــــــــــــــــــــــــــگر طلا   عاشق هردوتونم وروجکها   ...
4 شهريور 1392

خاطرات زایمان پر ماجرا و پردردسر من

1 هفته بود دردای خفیفی میپیچید تو دلم و به هر کی میگفتم میگفت عادیه و نگران نباش منم که حرف گوش کن   از نگرانی در اومدم . خخخخخخخخخخ 92/1/11 با دکترم آقای معینی وقت چکاپ داشتم پس دلو زدم به دریا و تا اون روز دردارو تحمل کردم البته در این بین با خانم بهبهانی عزیز خانم آقای دکتر در ارتباط بودم و 2 بار که دردام خیلی زیاد شده بود گفتن خودتو برسون بیمارستان ولی بازم تحمل کردمو نرفتم تا روز 11 رسید و من رفتم مطب .... دکتر بعد از معاینه و سونو گفت شکمت منقبض میشه بهتره بری بیمارستان تا اونجا ازت   NST بگیرن البته قبلش با دکتر تاریخ سزارینمو ست کردیم برای دوشنبه 92/2/2 و بعد از خداحافظی راهی بیمارستان شدم  ... اونجا ...
4 شهريور 1392
18352 0 17 ادامه مطلب

دنی در استخر

سلام مامان ژونی خوشگل و نازم سلام به همه دوستای خوبمون دیروز همه با هم رفتیم باغ امیر خان دوست بابا حمید تو ملارد . وای که چقدر خوش گذشت بهمون . بابا و بقیه دوستاشون و دایی محمد حسابی تو استخر شنا کردن و به قولی خودشونو هلاک کردن ..... منم که دیدم اینقدر داره بهشون خوش میگذره گفتم شمارو هم بفرستم تو آب تا شنا کنی ( البته اولش با هزار ترس و لرز گذاشتمت تو آب آخه شما تازه 4 ماهو یک هفتتونه و ترسم داشت .... ولی خوشبختانه و خدارو شکر خیلی بهت خوش گذشت و از آب بازی کلی مثل همیشه لذت بردی البته همیشه فقط تو وان حموم شنا میکردی و استخرو برای اولین بار بود که تجربه میکردی ) خلاصه که از این لحظات ناب تا تونستم عکس و فیلم گرفتم که ایشا...
23 مرداد 1392

عکس

دانیال در حال تماشای عکس خودش تو نی نی وبلاگ الهی مامان قربون اون توجهت بشه زیبــــــــــــــــا بوس  به آ شیخ دانیال دیشب داشتم روپاهام بالا پایین می انداختمت که کلی ذوق کرده بودی و قهقهه میزدی بابایی هم اومد ازت عکس بندازه که طبق معمول تا دوربینو دیدی مستقیم بهش نگاه کردی و فقط همین یدونه از موقع بازیو خندمون بدون توجهت به دوربین خوب در اومد( تو بقیه تا بابایی اومد عکس بگیره ذل میزدی به دوربین و بازی یادت میرفت شیطونک عشق دوربین ) الهی من فدای این خنده های شیرین و زیبات بشم و در آخر میمیـــــــــــــــــــــــــــرم برات مرد کوچک من   ...
23 مرداد 1392

هدیه های دایی محمد جون

این تشک بازی خیــــــــــــــــــــــلی خوشگل و آویز موزیکال ناز نازیو دایی محمد دوست داشتنی برای تولد 4 ماهگیت خریده . دایی جونــــــــــــــــــــــــــــــــم دوست دارم یه عالمه . دست شما درد نکنه. خیلی دوسشون دارم و مرسی ...
17 مرداد 1392

عکسهای 4 ماهگی گل پسری

  تتلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد تتلــــــــــــــــــــــــــــــــــــد تتلدت مبارک مبارک مبارک تتلــــــــــــــــــــــــدت مبارک . الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی   ساله بشــــــــــــــــــــــــی پسرم گل نازم امشب منو شما مادر جون طاهره با عمه الی و دنی جون رفتیم با هم پاساژ  پاسارگاد بعدم گردش و آبمیوه خوردیم و چند تا عکسم انداختیم میزارم که برات یادگار بمونه .     ...
15 مرداد 1392

تشکر از همه دوستان

سلام ویژه به همه دوستان وبلاگی منو پسر عزیزم . میخواستم از همین جا از حمایت و محبتو توجه همتون تشکــــــــــــــــــــــــــــــــر کنم . مرسی که بهمون دلگرمی میدین ..... مرسی که به ما افتخار میدین و به وبلاگ ما سر میزنین ..... مرسی که منو یاری میکنید تا  این کارو با دلگرمی بیشتری انجام بدم .... مرسی که  از  پسرم تعریف میکنین ..... همتونو دوست داریم و خوشحالیم که با ما هم قدمید . این دسته گل تقدیم به همه شما عزیزان دوست داشتنی ...
15 مرداد 1392