دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات دانیال زید مرادی

رخدادهای مهم سال 92

سه شنبه 28 خرداد نود و دو صعود تیم ملی فوتبال ایران عزیزمون به جام جهانی 2014 برزیل هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ورزشکاران دلاوران نام آوران پیروز باشید و خبر دوم مربوط میشه به 23 خرداد نود دو و پیروزی آقای حسن روحانی به عنوان رئیس جمهورمون  هورااااااااااااااااااااااااااا  تبریکککککککککککککککککککک   ...
16 تير 1392

تولد بابا حمید

سلام پسر گلم  اولین رستورانی که با هم رفتیم مربوط میشه به 3/19 تولد بابا حمید  ما به همراه خانواده بابا حمید برای جشن تولد بابایی همگی رفتیم رستواران 8 میلیمتری تو خیابان اشرفی اصفهانی . قبل از آمدن مهمونامون یه عکس 3 نفره خانوادگی گرفتیم که این لحظه قشنگو هم ثبت کنیم اینم عکس اون شب ( چقدر در کنار تو بودن لذت بخش گل نازم )   ...
16 تير 1392

بامزه

سلام به روی ماهت گل نازم پسر دلیر من   مامانی دیشب برای اولین بار دیدم داری دستتو با ملچو ملوچ حسابی میخوری وای که چقدر این کارت با مزه اومد برام آخه بلد نبودی خوب این کارو بکنی و یه  طور بامزه ای تلاش میکردی به خوردن دستت با اینکه حسابی شیر خوردی و سیر بودی . قربون تک تک انگشتات برم . راستی دیشب برای اولین بار بهت پستونک دادم و جالب اینکه خیلی زود بهش عادت کردی .  ( ولی امروز دیگه هر کاری کردم نگرفتی ) یه عکس هم در همون حالت ازت گرفتم و گذاشتم که برامون خاطره بشه .   مثل همیشه عاشقتم مامی ...
16 تير 1392

دزدی از وبلاگم

از طریق یه سری از دوستای خوبم متوجه شدم خانمی عکسهای وبلاگ من و خاطره زایمانمو کپی کرده و به جای عکس پسر خودش و خاطره زایمانش گذاشته . من نمیدونم قصد این خانم چی بوده ولی خواستم اطلاع رسانی کنم اینم لینک پیجشون که البته بستن hamsare2vvom.persianblog.ir     ...
13 تير 1392

عکسهای آتلیه دانیال در 38 روزگی

پسر خوشگل مامان امیدوارم این عکسهارو دوست داشته باشی و تونسته باشیم لحظات قشنگتو برات به ثبت برسونیم . این عکسها در تاریخ 92/2/20 روز جمعه در آتلیه سه سیب از شما گرفته شده . مامانی اون روز خیلی بخاطر این که از شما عکسهای لخت بگیریم مجبور شدیم همه لباسهاتو + پوشکت در بیاریم که یهو شما ناغافل روی مامان حسابی شماره 1 و 2 کردی . خوب شد یدونه تاپ همراه خودم داشتم . ولی کلی بوی خوب گرفتم عوضش بخاطر 4 تا عکس 30 بار بهت شیر دادم که بخوابی بزاری عکسهای خوشگل ازت بگیرن . ناقلا                         ...
13 تير 1392

ختنه

سلام پسر قشنگم عزیز تر از جونم الهی مامان برات بمیره که اینقدر برای ختنه درد کشیدی . دلم خون شد از دیدن دردو غمو اشکت . دردات به جون من گل نازم گل خوشگلم دیروز ساعت 3 بعدازظهر بردیمت مطب دکتر برای ختنه ..... منو مامان جون مسی و مریم خانم دوستمون ..... به خدا تنو بدنم میلرزید .... از فکر کردن به اینکه قراره یه قسمتی از بدن تورو ببرن حالت تهوع و حالت رعشه بهم دست میداد ولی چه کنم که منم مثل همه مادرا باید قبول میکردم ..... تا ساعت 4:30 منتظر شدیم و لحظه موعود فرا رسید وایییییییییییییییییییییییییییییی خدای من .... مامانی مسی و مریم خانم تورو بردن تو اتاق آقای دکتر .... اولش رفتم تو حیات مطب که صداتو نشنوم ولی طاقت نیاوردم و برگشتم پ...
9 تير 1392

منو ببخش

سلام گل خوش بوی مامان مامانی اومدم از شما عذر خواهی کنم چون دیشب یه بی احتیاطی کردم و به مدت 10 دقیقه شمارو تو ماشین تنها گذاشتم . البته بابا حمیدت اصرار کرد . دیشب محمد دایی دوست بابایی زنگ زد و دعوتمون کرد خونشون ( چون تازه خونه خریده بودن باید حتما میرفتیم براشون هدیه خونه نویی میخریدیم ) برای همین رفتیم به مغازه لوکس فروشی و روبروی مغازه پارک کردیم و چون شما خواب بودین بابایی گفت بزارم همون جا بمونی و بریم مغازه زودی خریدمونو بکنیم بیایم . منه بی فکرم قبول کردم و با بابایی همراه شدم یکم کارمون طول کشید فکر کنم 10 دقیقه ای تو مغازه بودیم که بابایی اومد بهت سر بزنه که دید بیدار شدی و داری گریه میکنی و میلرزی زودی بغلت کردو از ماشین آور...
30 خرداد 1392

کابوس ختنه

سلام پسر نازم . الهی که من قربون شکل ماهت برم . مامانی دیشب تا الان اصلا نخوابیدم از بس تو فکر ختنه کردن شما هستم بخدا دارم از استرسو دلشوره میمیرم . هزار تا فکر عجیب غریب و آزاردهنده اومده تو ذهنم . خدایا یکم آرومم کن همه آدمهای اطرافم دارن بهم فشار میارن که شمارو ببریم ختنه کنی میگن هرچی بزرگتر بشی سختره و بیشتر درد میکشی . میدونم حق با اونهاست ولی دلم رضا نمیده به این کار همش نگرانتم . آخه مگه میشه تحمل کرد که یه تیکه از جیگر گوشمو جدا کنن ؟؟  نههههههههههههه نمیشه قلبم از فکر کردن به این موضوع هم تیر میکشه . مگه نمیگن هر چی خدا داده یه حکمتی داره ؟؟؟ پس چرا تو کار خدا دخالت میکنن ؟؟ من قدرت و تحمل دردو رنجتو ندار...
28 خرداد 1392